آن قدر مسافت که اگر گلی بیندازند تا آنجا تواند رسید لیکن این فارسی صناعی است. (آنندراج) : زین چمن هرچند گلچین تماشای توأم دور از آغوش وصالت یک گل اندازم هنوز. میرزا بیدل (از آنندراج)
آن قدر مسافت که اگر گلی بیندازند تا آنجا تواند رسید لیکن این فارسی صناعی است. (آنندراج) : زین چمن هرچند گلچین تماشای توأم دور از آغوش وصالت یک گل اندازم هنوز. میرزا بیدل (از آنندراج)
از لوازم زین از نقره و طلا و غیره در افسار اسب که بصورت گل باشد و بر کلۀ اسب بندند. (آنندراج) : به او چرخ در قهری پای بست گل افسارش از هالۀ مه به دست. ملاطغرا (در وصف دلدل از آنندراج)
از لوازم زین از نقره و طلا و غیره در افسار اسب که بصورت گل باشد و بر کلۀ اسب بندند. (آنندراج) : به او چرخ در قهری پای بست گل افسارش از هالۀ مه به دست. ملاطغرا (در وصف دلدل از آنندراج)
از اسمای محبوب است. (آنندراج) ، آنکه اندامش در نازکی بگل ماند. نازک بدن. آنکه اندامی به نازکی و تازگی گل دارد: کنیزی سیه چشم و پاکیزه روی گل اندام و شکرلب و مشکبوی. نظامی. همه چشمه ز جسم آن گل اندام گل بادام و در گل مغز بادام. نظامی. همچنان آن بت گل اندامش بردی از زیر خانه بر بامش. نظامی. عجب نیست بر خاک اگر گل شکفت که چندین گل اندام در خاک خفت. سعدی (بوستان). به یاد روی گلبوی گل اندام همه شب خار دارم زیر پهلو. سعدی (بدایع). ای بلبل اگر نالی من با توهم آوازم تو عشق گلی داری من عشق گل اندامی. سعدی (بدایع). با یار شکرلب گل اندام بی بوس و کنار خوش نباشد. حافظ. در مذهب ما باده حلال است ولکن بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است. حافظ. شوق می از بهار گل اندام تازه شد پیوند بوسه ها به لب جام تازه شد. صائب (از آنندراج). ، نام اسب. (آنندراج) : شتابان بر گل اندام آن پری زاد چو آن برگ گلی کو را برد باد. نظامی (خسرو و شیرین از آنندراج)
از اسمای محبوب است. (آنندراج) ، آنکه اندامش در نازکی بگل ماند. نازک بدن. آنکه اندامی به نازکی و تازگی گل دارد: کنیزی سیه چشم و پاکیزه روی گل اندام و شکرلب و مشکبوی. نظامی. همه چشمه ز جسم آن گل اندام گل بادام و در گل مغز بادام. نظامی. همچنان آن بت گل اندامش بردی از زیر خانه بر بامش. نظامی. عجب نیست بر خاک اگر گل شکفت که چندین گل اندام در خاک خفت. سعدی (بوستان). به یاد روی گلبوی گل اندام همه شب خار دارم زیر پهلو. سعدی (بدایع). ای بلبل اگر نالی من با توهم آوازم تو عشق گلی داری من عشق گل اندامی. سعدی (بدایع). با یار شکرلب گل اندام بی بوس و کنار خوش نباشد. حافظ. در مذهب ما باده حلال است ولکن بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است. حافظ. شوق می از بهار گل اندام تازه شد پیوند بوسه ها به لب جام تازه شد. صائب (از آنندراج). ، نام اسب. (آنندراج) : شتابان بر گل اندام آن پری زاد چو آن برگ گلی کو را برد باد. نظامی (خسرو و شیرین از آنندراج)
دهی است از بخش ارکو از شهرستان ایلام که در 21 هزارگزی جنوب باختری قلعه دره و 6 هزارگزی شمال راه مالرو مهران واقع است. کوهستانی و معتدل است و 158 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه ارکواز. محصولش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و در زمستان برای تعلیف احشام بگرمسیر می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش ارکو از شهرستان ایلام که در 21 هزارگزی جنوب باختری قلعه دره و 6 هزارگزی شمال راه مالرو مهران واقع است. کوهستانی و معتدل است و 158 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه ارکواز. محصولش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و در زمستان برای تعلیف احشام بگرمسیر می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد واقع در 18هزارگزی شمال گهواره، کنار رود خانه زمکان. هوای آن سرد و دارای 90 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات دیم و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ساکنان از تیره تفنگچی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد واقع در 18هزارگزی شمال گهواره، کنار رود خانه زمکان. هوای آن سرد و دارای 90 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات دیم و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ساکنان از تیره تفنگچی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
گل کوچک، سخنی که از روی طعنه و بطریق کنایه گویند چنانکه رو سپید بر زنان هرزه اطلاق کنند و منظور رو سیاه است: گر پیش گل کشم گله مشکبوی تو بر من گلک مزن که نیندیشم از گلک. (سوزنی)، صمغی است که از گیاه کنجیده گیرند و بنام انزروت خوانده میشود، گیاهی است طفیلی از تیره گل میمونیان که دسته خاصی را در این تیره بوجود میاورد. این گیاه از طفیلی های خطرناک نباتات دیگر است و بسیار موذی است و چون کلروفیل ندارد بریشه نباتات مختلف مخصوصا گیاهانی که ساقه های نرم و پر آب دارند (از قبیل باقلا ماش زردک شاه دانه نخود گوجه فرنگی کدو خیار خربزه هندوانه و غیره) چسبیده و مواد غذایی را از آنها بدست میاورد و مزارع را بکلی خراب و ضایع میسازد. این گیاه طفیلی دارای برگهای فلس مانندی است که عاری از ماده سبز هستند و معمولا برنگ ساقه گیاه میزبان یا بنفش و یا قرمزند. پس از آنکه نمو این گیاه کامل شود گلهای نسبه درشت میدهد و پس از رسیدن تخم این گیاه باطراف پاشیده میشود و گیاهان دیگر را آلوده میسازد. معمولا بهترین راه مبارزه با گیاه مذکور آنست که چون در مزرعه ای پیدا شود اولا سعی کنند که قبل از رشد کامل این گیاه را از بین ببرند و ثانیا تا مدتی آن زمین را بایر نگهدارند تا تخمهایش پوسیده و از بین بروند علف شیطان علف جالیز گل جالیز هالوک ریحی اوروبنخی خانق الکرسنه طراثیث طرثوث. یا گلک انار. گل درخت انار گل انار بوستانی
گل کوچک، سخنی که از روی طعنه و بطریق کنایه گویند چنانکه رو سپید بر زنان هرزه اطلاق کنند و منظور رو سیاه است: گر پیش گل کشم گله مشکبوی تو بر من گلک مزن که نیندیشم از گلک. (سوزنی)، صمغی است که از گیاه کنجیده گیرند و بنام انزروت خوانده میشود، گیاهی است طفیلی از تیره گل میمونیان که دسته خاصی را در این تیره بوجود میاورد. این گیاه از طفیلی های خطرناک نباتات دیگر است و بسیار موذی است و چون کلروفیل ندارد بریشه نباتات مختلف مخصوصا گیاهانی که ساقه های نرم و پر آب دارند (از قبیل باقلا ماش زردک شاه دانه نخود گوجه فرنگی کدو خیار خربزه هندوانه و غیره) چسبیده و مواد غذایی را از آنها بدست میاورد و مزارع را بکلی خراب و ضایع میسازد. این گیاه طفیلی دارای برگهای فلس مانندی است که عاری از ماده سبز هستند و معمولا برنگ ساقه گیاه میزبان یا بنفش و یا قرمزند. پس از آنکه نمو این گیاه کامل شود گلهای نسبه درشت میدهد و پس از رسیدن تخم این گیاه باطراف پاشیده میشود و گیاهان دیگر را آلوده میسازد. معمولا بهترین راه مبارزه با گیاه مذکور آنست که چون در مزرعه ای پیدا شود اولا سعی کنند که قبل از رشد کامل این گیاه را از بین ببرند و ثانیا تا مدتی آن زمین را بایر نگهدارند تا تخمهایش پوسیده و از بین بروند علف شیطان علف جالیز گل جالیز هالوک ریحی اوروبنخی خانق الکرسنه طراثیث طرثوث. یا گلک انار. گل درخت انار گل انار بوستانی
مناری که در آن کله دزدان و راهزنان و محکومان را چینند تا مایه عبرت مردم گردد منارکله: (بدست خالی ازین راه آخرت گذر است بسان کله منارت اگر هزار سر است)، (رازی)، نره شرم مرد: (شد سر آمد برنگ کله منار در جهان هر که او زیاده سر است)، (عبدالغنی قبول)
مناری که در آن کله دزدان و راهزنان و محکومان را چینند تا مایه عبرت مردم گردد منارکله: (بدست خالی ازین راه آخرت گذر است بسان کله منارت اگر هزار سر است)، (رازی)، نره شرم مرد: (شد سر آمد برنگ کله منار در جهان هر که او زیاده سر است)، (عبدالغنی قبول)